۱۹. تفکر نقادانه – گفت‌وگو با روح‌الله کریمی

تفکر نقادانه یا سنجشگرایانه اندیشیدن میلی است به جست‌وجوگری، کنار آمدن با عدم‌قطعیت، احتیاط و آهستگی در اظهارنظر و ادعا، آمادگی همیشگی برای تامل کردن و مواجه شدن با اندیشه‌های جدید، ‏احتیاط در تعمیم‌دادن شتابزده و نظم ساختگی برقرار کردن میان پدیده‌ها و دوری جستن از هرگونه فریب خود یا دیگران. عبارت تفکر نقادانه در بسیاری از اپیزودهای پادکست فلسفه علم اشاره شده و با مفاهیمی مانند تفکر علمی و روش‌های معتبر کسب معرفت گره خورده است. عبارتی که در یک فهم عامیانه و شاید به دلیل برابر نهاد نامناسب برای عبارت کریتیکال تینکینگ ممکن است به مچ‌گیری و دنبال اشکال حرف دیگران گشتن تعبیر شود. نوعی فهم نه تنها اشتباه بلکه در تضاد با مفهوم اصلی. در اپیزود نوزدهم پادکست فلسفه علم با دکتر روح‌الله کریمی، مولف و پژوهشگر فلسفه، درباره تفکر نقادانه گفت‌وگو کردیم.

 

 

 

قسمت نوزدهم پادکست فلسفه علم

موضوع این قسمت: تفکر نقادانه

عنوان این قسمت: تفکر نقادانه به چه معناست؟

گفت‌وگو کننده: امیرحسن موسوی

مهمان برنامه: دکتر روح الله کریمی

ویرایش متن پیاده‌سازی شده: مریم ملی

 

 

مقدمه:

قبل از احترام به دیگری احترام به خودمان لازم است، احترام به خود یعنی من این‌قدر برای خودم و زندگی خودم ارزش قائل هستم که حاضر نیستم زندگی ام را برای دیگران انجام بدهم. اگر ارزش این باشد که جهان من همان ارزش‌هایی را داشته باشد که من پنجاه سال پیش داشتم دیگر تفکر نقادانه کارکردی نخواهد داشت. اگر من درسی به‌عنوان تفکر نقادانه را ارائه بدهم و آن را هم به همین شیوه آموزش بدهم، دوباره همین بلا بر سر درس تفکر نقادانه می‌آید. خیلی وقت‌ها پیش می‌آید که ما فرق بین تحلیل و واقعیت ( Fact) را نمی‌دانیم و آنجایی که قرار است تحلیل کنیم Fact را به کار می‌بریم  و زمانی که می‌خواهیم Fact را استفاده کنیم سراغ تحلیل می‌رویم.

 

سلام

تفکر نقادانه موضوعی است که در بسیاری از اپیزودهای پادکست فلسفه علم از آن یاد کردیم. تفکر نقادانه ترجمه (Critical Thinking) است. این ترجمه رهزن است و باعث برداشت‌های اشتباه می‌شود. یکی از برداشت‌های متعارف تفکر نقادانه می‌گوید این نوع تفکر مهارتی است برای اینکه به ما ابزاری بدهد تا بتوانیم دیگران ر ا نقد کنیم، مچ دیگران را بگیریم، اشکالات استدلالی و مغالطاتشان را مشخص کنیم و از این دست تصورات که تصور بسیار گمراه‌کننده‌ای است و شاید نقض غرض است چون به این شکل از هدف اصلی تفکر نقادانه بسیار دور می‌شویم. شاید ترجمه بهتر، سنجش‌گرانه اندیشیدن باشد. در یک تعریف رایج، سنجش‌گرانه اندیشیدن، میل به جستجوگری، کنار‌آمدن با عدم قطعیت، احتیاط و آهستگی در اظهارنظر و ادعا، آمادگی همیشگی برای تامل‌کردن و مواجه‌شدن با اندیشه‌های جدید، احتیاط در تعمیم‌دادن شتاب‌زده و نظم ساختگی برقرار‌کردن میان پدیده‌ها و از همه مهم‌تر دوری جستن از هر‌گونه فریب خود یا دیگران در اندیشیدن است. در این اپیزود ما باز‌هم افتخار داریم که میزبان دکتر کریمی باشیم.

دکتر روح‌الله کریمی علاوه بر حوزه پژوهشی فلسفه برای کودکان، در حوزه تفکر نقادانه کار علمی پژوهشی کردند و ما از ایشان دعوت کردیم که در این اپیزود با ما درباره تفکر نقادانه صحبت کنند.

 

امیرحسن موسوی: خیلی خوش آمدید به اپیزود نوزدهم پادکست فلسفه‌ علم، با این سوال صحبتمان را شروع می‌کنم که شما چه فهمی از تفکر نقادانه و ضرورت آن در نظام آموزشی ایران دارید؟

سلام بر امیرحسن و سیاوش عزیز، خیلی خوشحالم از این‌که باز هم در خدمت شما هستم و امیدوارم که بتوانیم برنامه خوبی را در کنار هم پیش ببریم. دقیقا همین‌طور است که گفتی، وقتی‌که عبارت یا اصطلاح تفکر نقادانه رو در جامعه خودمان استفاده می‌کنیم نه‌فقط مردم، بلکه حتی کسانی که دانشگاه رفتند، تصورشان این است که شما حتما می‌خواهید به مردم، دانشجوها و دانش‌آموزان یاد بدهید که به زمین و زمان‌گیر بدهند همه چیز را نقد کنند، مدام غر بزنند و خودشان را صاحب حق بدانند، در صورتی که اصلا این طور نیست.

داستان این است که تفکر نقادانه می‌خواهد به ما کمک کند و ابزاری را به ما بدهد که با کمکش بتوانیم بر روی مفاهیم کاربردی زندگی که با آن تصمیمات و روابطمان با دیگران را شکل می‌دهیم مدیریت داشته باشیم. تصمیماتی که تعیین می‎کنند سبک زندگی‎مان چطور باشد، خوشبخت باشیم یا نه و … .

تفکر نقادانه به ما ابزاری می‌دهد که بتوانیم انتخاب‌ها و قضاوت‌هایمان را دقیق بررسی کنیم. ما با استفاده از مفاهیم جهان را تبیین می‌کنیم و آن را برای خودمان معنا می‌کنیم، با استفاده از همان مفاهیم خودمان و دیگران را قضاوت می‌کنیم. پس این مفاهیم نقشی اساسی‌ در زندگی ما دارند، حالا سوال اینجاست که این مفاهیم را غالبا از کجا می‌آوریم؟ مفاهیمی که آن‌قدر مهم هستند که همه چیز زندگی ما را شکل می‌دهد.

امیرحسن موسوی: مثلا تعریفی که از شجاعت ارائه می‌دهیم، تعریفی که از عدالت داریم این گونه هستند.

دکتر کریمی: بله، ارزش‌ها و چیزهایی که فضیلت می‎دانیم، معنای امنیت، آزادی و دموکراسی همه اینها که به شدت در زندگی ما تاثیرگذار هستند از کجا می‌آیند؟ ما براساس تعریفی که از آزادی داریم ممکن است چیزی را حق خود بدانیم و در رابطه با موضوعی دیگر به خودمان حق ندهیم. درباره عدالت هم همین‎طور است ممکن است خود را در رابطه با موضوعی صاحب حق بدانیم و غر بزنیم که به من ظلم شده است. این‌ها از کجا آمده‌اند؟

ما به این تعاریف و مفاهیم «دیگر آیین» می‌گوییم یعنی این مفاهیم به صورت عاریتی گرفته شده‌اند مثلا برای من که در ایران ۱۴۰۲ زندگی می‌کنم تصویر و تصوری که از این مفاهیم دارم با ۱۰۰سال پیش متفاوت است و اگر ۱۰۰ سال دیگر زندگی کنم هم باز متفاوت خواهد بود، البته این تفاوت مشکلی ندارد چون مسلما مفاهیم در تاریخ تغییر می‌کنند. مسئله این‌جاست که در همین زمانی که زندگی می‌کنیم افرادی هستند که طور دیگری به این مفاهیم نگاه م‌کنند.

امسیرحسن موسوی:‌در حقیقت می‌شود گفت که گفت تفکر نقادانه احترام به دیگران را به ارمغان می‌آورد؟

دکتر کریمی: ‌قبل از احترام به دیگران، احترام به خودمان مهم است. این که من آن‌قدر برای خودم ارزش قائل باشم که حاضر نشوم زندگی خودم را برای دیگران انجام بدهم.

امسیرحسن موسوی: به نظر می‌رسد این جمله ارزشمند سقراط که می‌گوید: زندگی نیازموده ارزش زیستن ندارد به همین موضوع اشاره می‌کند.

دکتر کریمی: دقیقا همین‎‌طور است، سقراط می‎گوید که ما باید زندگی خودمان را یا در واقع همان آزادی خودمان را تا منتهای درجه طلب بکنیم، یعنی چه؟ یعنی اگر من انسان آزاده‌ای هستم نباید به خودم اجازه بدهم زندگی‌ای که یک بار امکان زیستنش را دارم با مفاهیمی بگذرانم که آنها را نیازمودم و خودم به آنها نرسیدم بلکه این مفاهیم به‌صورت تصادفی توسط مدرسه،رسانه‌ها، توسط پدر و مادر، جامعه و … در اختیار من قرار گرفته است و حتی یک بار هم روی آنها فکر نکردم و ابزار سنجشش را نداشتم. نپرسیدم آیا طور دیگری نمی‌شود نگاه کرد؟ آیا طور دیگری نمی‌‎شود زندگی کرد؟ آیا این‌ها بهترین زندگی ممکن را برای من به ارمغان می‌آورد؟ پس تفکر نقادانه مجموعه ابزاری است که به من کمک می‌کند تا بتوانم مفاهیمی که برای زندگی استفاده می‎کنم را مورد سنجش و آزمایش قرار بدهم. ابزاری مثل استدلال‌ورزی، شناسایی پیش‌فرض‎ها و معیارها، البته مهم‌تر از همه اینها روحیه‌ای است که این ابزار در انسان به وجود می‌آورد. روحیه‌ای که باعث می‌شود انسان خودش را تصحیح کند، فروتنی فکری داشته باشد، هیچ‌وقت خودش را کامل نداند و همیشه خودش را در مسیر توصیف کند. انسانی که شجاعت فکری دارد، رشادت فکری دارد اگر در جایی نظری بدهد نظرش را ابراز می‌کند و مسئولیت نظرش را می پذیرد. این‌ها سبک خاصی از زندگی و انسان خاصی را به وجود می‌آورد که این ویژگی‌ها مد نظر ماست که باعث می‌شود انسان بهترین زندگی را داشته باشد.

امیرحسن موسوی: و همه اینها دوره آموزشی استاد و کتاب دارد و قابل یادگیری است، یعنی چیزی نیست که افراد به طور خودکار بلد باشند و می‌توان این مهارت را در آنها رشد داد.

 

دکتر کریمی:  بله اولین پیش فرضی که داریم همین است که این مهارت را می‎شود به دیگران یاد داد و آن را ارتقا بخشید. این مهارت طوری نیست که فرد با خودش به این زندگی بیاورد بلکه نه می‌شود آن را در انسان‌ها پرورش داد. می‎خواهم درباره آزمون پرلز (Pirls)صحبت کنم آزمونی که خواندن و ریاضیات را در کودکان همه کشورهای جهان در یک سطح سنی برابر مثلا کلاس چهارم یا پنجم ابتدایی می‌سنجد. جالب است که سطح بچه‌های ایران به خصوص در سال‌های گذشته در این آزمون بسیار نازل بوده است.

امیرحسن موسوی:‌ رتبه ایران در این آزمون مشخص است؟

بله دوستان می‎توانند در گوگل جست‎و‌جو کنند و رتبه ایران در سال‌های اخیر را ببینند. بیایید ببینیم اصلا در آزمون پرلز چه اتفاقی می‌افتد؟ ما در دوره ابتدایی می‌خواهیم از طریق دروس، یک سری مهارت‌های پایه‌ای را در کودکان تقویت کنیم، مهارت‌هایی مثل خواندن، نوشتن، صحبت کردن، گوش‌کردن. کشورهای مختلف در دنیا به این نتیجه رسیدند که اگر کودک نمی‌تواند خوب بخواند و خوب صحبت کند و قادر به حل مسائل ریاضیات نیست، مشکل از جای دیگری است چون او قوه تحلیلی ضعیفی دارد. او نمی‎تواند درک کند و تجزیه و تحلیل داشته باشد، بنابراین تاکید روی تفکر، نقد و سنجشگرایانه اندیشیدن بیشتر شده‎است.

به قول معروف و بر اساس آن شعر مولانا که می‎گوید چون که صد آمد نود هم پیش ماست، اگر ما بتوانیم توانایی‌های تفکر نقاد را در کودکان افزایش بدهیم، خودبه خود خواندن برای کودک راحت‌تر می شود او می‌تواند درک کند، تحلیل کند و ریاضیات بهتری هم خواهد داشت. اتفاقا تحقیقات تجربی نشان می‎دهد که بر اساس تحقیق بزرگی که در انگلستان روی ۲۰۰ هزار دانش‌آموز انجام شده‌است، کودکانی که دوره‌های تفکر نقاد را گذرانده بودند به‌صورت معناداری نسبت به کسانی که این دوره‌ها را ندیدند در علوم و در ریاضیات جلوتر بودند.

امیرحسن موسوی: دقیقا در دروسی که به نظر می‌رسد ربطی به تفکر نقادانه ندارند؟

دکتر کریمی: بله، یعنی سطح درک مطلب در این بچه ها بالاتر رفته است.

 

امیرحسن موسوی:‌ در سازمان‌ها و کسب‌و‌کارها که با بزرگسالان طرف هستند، یکی از مهارت‌های نرمی که رویش تاکید جدی می شود، تفکر نقادانه است. البته من در ایران کمتر دیدم سازمانی که حتی در شرایط کاری‎اش، مهارت تفکر نقادانه ذکر می‎شود، در عمل آموزش سیستماتیکی برای این موضوع داشته باشد. در این زمینه چرا فکر می‌کنید که این مهارت در بزرگسالان هم اهمیت دارد و چرا یک سازمان و نهاد یا ‌یک کسب‌و‌کار تجاری و اقتصادی باید به کارکنانش این مهارت را آموزش بدهد؟

 

یک استاد دانشگاه به نام ریچارد پل( Richard W. Pau) و همسرش لیندا الدر(Linda Elder) مشهورترین اساتیدی هستند که در بحث ترویج تفکر نقادانه کار می‌کنند. ریچارد پل کتاب‌های زیادی نوشته که بسیاری از آنها هم با عنوان تفکر انتقادی به فارسی ترجمه شده است. اکنون ریچارد پل دیگر در قید حیات نیست اما همسرش لیندا الدر هم‎چنان در موسسه تفکر نقادانه که با هم بنیان نهادند، کار می‌کند و کتاب می‌نویسد. برخی از کتاب‌هایی که پل نوشته است عناوین بسیار جالبی دارد؛ مثلا راهنمای تفکر نقادانه برای مهندسین یا برای پزشکان یا مثلا تفکر نقادانه برای تحلیل رسانه. در حقیقت شما وقتی ارتباط تفکر نقادانه با موضوعاتی که در ابتدا توضیح دادم را در نظر بگیرید آن‌وقت می‌توانید در کسب‌و‌کار سازمانی پیاده‌اش بکنید. در هر سازمان کسی هست که باید تصمیم‌گیری‌هایی داشته باشد، برای این تصمیمات باید مولفه‎‌هایی را در نظر بگیرد. هنر در نظر گرفتن آن مولفه هایی که در آن موقعیت خاص وجود دارد و الویت‌بندی‎هایی که بین این مولفه‌ها باید انجام شود نیازمند معیارهایی است که این معیارها همان فراشناخت هستند. در فلان تصمیمی که می‌خواهد بگیرد از خود می‎پرسد که نظر مشتری را مد نظر قرار بدهد یا نه؟ به نظر فلان شرکت ذی‌نفع توجه بکند یا نه؟ همین‌ها باعث می شود که در یک سازمان یا اداره همین موارد استفاده می شود اما این نا آگاهانه است و برایش تلاش و تمرینی نشده است.

تحقیقات میدانی در ایران و خارج ایران نشان میدهد که این موضوع در کسب و کارها تاثیرات عمیقی دارد.

امیرحسن موسوی: در دل تفکر نقادانه یا همان سنجشگرانه اندیشیدن معمولا چه موضوعاتی وجود دارد و این تفکر چه چیزهایی به ما یاد می دهد؟

دکتر کریمی: در این حوزه دو دیدگاه داریم، دیدگاه تلفیقی و مستقل. دیدگاه تلفیقی دیدگاهی است که می‌گوید شما باید تفکر نقادانه را از طریق بقیه دروس یاد بگیرید یعنی در دل دروس دیگر از تفکر نقادانه استفاده کنید. حالا با شیوه‌هایی که برنامه درسی می‌نویسند این نکته در آنها رعایت می‌شود، مثلا فرض کنید همان‌طور که در اپیزود هجدهم به آن اشاره کردم در برنامه فلسفه برای کودکان تاکید می‌شود که بچه‌ها خودشان باید مسئله را درک کنند و به معنا و مفهوم مشخصی برسند. پس کتاب‌های علوم اجتماعی، ریاضی و … باید طوری تنظیم بشوند که به جای اینکه همه چیز در آن روشن باشد کودک بتواند مسائلی را شناسایی کند و ایده‌هایی برای آن ارائه دهد. در حالی که یک کتاب درسی خوب از نظر کودک ما این است که همه مسائل به طور دقیق و واضح و روشن در آن توضیح داده شده باشد و هیچ مسئله‌ای وجود نداشته باشد. به این ترتیب وقتی کودک آن را می‌خواند خیالش راحت است که همه پاسخ سوالات در آن آمده است و جای هیچ نگرانی هم وجود ندارد.

امیرحسن موسوی: اجازه بدهید خاطره ای در همین رابطه تعریف کنم، سوم راهنمایی که بودم امتحانات نهایی به شکل کشوری برگزار می شد من بعد از امتحان نهایی علوم  که خیلی هم امتحان مهمی بود از پدرم پرسیدم که دیگر چیزی در این عالم هست که من ندانم؟ الان که به آن سوال فکر میکنم خیلی سوال عجیبی بود.

دکتر کریمی: شما مقصر نبودی. یعنی نظام آموزشی شما رو به اینجا رسانده بود. در ادامه توضیح میدهم که چه شد که شما به چنین سوالی رسیدی. کتاب های درسی به شما القا می کردند که مگر کار دیگری در این جهان مانده است که من انجامش دهم یا پرسشی هست که پاسخش روشن نباشد؟ اما در کتاب‌های درسی که تفکر نقادانه را پیشنهاد می‌دهند آموزش اصلا این طوری نیست. کتاب‌ها پر از چالش و مسئله هستند و جواب‌هایی که به آنها داده می‌شود هم متفاوت و متکثرند. همیشه از زوایای مختلفی می‌شود به یک قضیه نگاه کرد. بنابراین به جای این که فکر کنیم جهانی که در آن زندگی می‌کنیم چه جهان ساده‌ای است و همه مسائل در آن حل شده است می‌توانیم برایش راه حل ارائه کنیم و پیشنهاد بدهیم. می‌توانیم احساس کنیم ما هم به عنوان دانش‌آموز، برای خودمان کسی هستیم.

 

امیرحسن موسوی: این موضوع من را به یاد نگرش علمی می‌اندازد، شما چه ارتباطی بین ارزش‌هایی که تفکر نقادانه داره ترویج می‌کنه و روش علمی می‌بینید؟

دکتر کریمی:‌ دقیقا در یک راستا هستند، یعنی ارزش‌هایی که علم پیشنهاد می‌دهد و ارزش‌هایی که تفکر نقادانه پیشنهاد می‌دهد، خیلی به یکدیگر کمک می‌کنند. مثلا ارزش‌هایی که علم پیشنهاد می‌دهد آموزش درست علوم است که همین کار باعث افزایش خود علوم هم می‌شود یعنی ترویج علم، باعث، دقت، پشتکار، احترام به استدلال‌های منطقی دیگران، بی‌طرفی و گشاد فکری ( open-minded)می‌شود و این‌ها همه ارزش‌هایی هستند که علم مبتنی بر آنها است و آنها را هم ترویج می‌کند، تفکر نقادانه هم دقیقا می‌خواهد همین‌ها را ترویج کند.

دکتر کریمی درباره روش تلفیقی هم توضیح بدهید.

بله، یک نگاه دیگری هم وجود داشت که همان رویکرد مستقل بود. رویکرد مستقل رویکردی که می‌گوید که ما باید یک درس با عنوان تفکر نقادانه داشته باشیم و مفروضش این است که قرار دادن تفکر نقادانه در دروس دیگر کافی نیست. باید حتما یک درس مستقلی هم داشته باشیم در کنار بقیه درس‌ها که وظیفه‌اش این باشد که این تفکر نقادانه را در بچه‌ها ارتقا دهد و قرار است به همان فراشناخت منجر شود. یعنی فکر کردن درباره خود فکر کردن.

در غالب کشورها سیستم‌های آموزشی از هر دو روش استفاده می‌کنند یعنی هم مستقل هم تلفیقی.

امیرحسن موسوی: آیا کشورهای توسعه‌یافته در درس‌های آموزشی‌شان درسی به نام تفکر نقادانه دارند؟

بله یا تفکر خلاقانه دارند یا همان درس فلسفه.

ظاهرا در اسکاندیناوی مجموعه آموزشی مهارت‌های زندگی دارند که یکی از درس‌های آن تفکر نقادانه است.

دکتر کریمی: بله وقتی می‌گوییم فلسفه اولین چیزی که به ذهنمان می‌رسد کتاب‌های فلسفه خودمان در آموزش‌و‌پرورش است. این که ملاصدرا و سهروردی چه گفتند و… البته منتخبی از مکالمات افلاطون و فلسفه اسلامی هم داریم.

امیرحسن موسوی: این تصویر ناکاملی از فلسفه است.

دکتر کریمی: ناکامل است و همان چیزی که می‌گوید را هم بسیار بد توضیح می‌دهد.

تعدادی از بچه‌های مدرسه فرهنگ مدتی پیش به پژوهشگاه علوم انسانی آمدند و من در زمان کوتاهی برایشان گفتم که آن شیوه‌ای که شما فلسفه می‌آموزید تنها شیوه آموزش نیست مثلا می‌شود طور دیگری آن را توضیح داد این مسئله را با مثال روح چیست توضیح دادم که فرض کنید دو نفر را مورد عمل جراحی قرار دهیم آیا تغییراتی می‌کنند یا باز هم همان کسی هستند که سابق بر این بودند؟ آنها خودشان با مسیرهای مختلفی در این باره فکر کردند و مثال‌هایی آوردند که باعث شد معنا و مفهوم روح را بهتر درک کنند. بعد دانش‌آموزان گفتند ای کاش در مدرسه هم فلسفه را این‌طور به ما یاد می‌دادند.جالب این است که، به طور مثال، دانش‌آموز ما در مدرسه می‌آموزد: «بنیان‌گذار مکتب اشراق، سهروردی بود.» اما از همین دانش‌آموز اگر آزمون بگیرید و به طور مثال به‌جای «بنیان‌گذار» بنویسید «مؤسس»، نمی‌تواند به سؤال پاسخ صحیح دهد.

امیرحسن موسوی: پس این‌طور به نظر می‌رسد که آموزش فلسفه، در تضاد با خودش و ارزش‌هایش عمل می‌کند.

دکتر کریمی: آن‌چه که فلسفه در طول تاریخ قصد ترویجش را داشته، تفکر نقاد، بررسی همین پیش‌فرض‌ها، برگشتن به خود و به باورهای خود و دقیق‌شدن روی آن‌ها بوده در حالی که امروز رسیدیم به جایی که فلسفه را آموزش می‌دهیم بدون اینکه بفهمیم چه چیزی را می‌خوانیم و بدون اینکه فلسفه‌ورزی داشته باشیم

 

امیرحسن موسوی: به نظر می‌رسد، افراد با طی کردن مراحل آکادمیک بالاتر، باید هرچه بیشتر به این مهارت‌ها مسلط و مسلح باشند، آیا در ایران چنین است؟ آیا افرادی که تحصیلات بالای دانشگاهی دارند، این مهارت را آموخته‌اند؟

دکتر کریمی: نه متاسفانه. من در حال حاضر استاد راهنمای دانشجوی دکتری هستم که قادر به انشای یک پاراگراف هم نیست. گمان می‌کند که تحقیق و پژوهش، فقط خواندن و کپی کردن مطالب است و می‌تواند بدون این‌اینکه فهم دقیقی از مطالب داشته باشد آن‌ها را کنار هم قرار بدهد.

امیرحسن موسوی: شما کتابی هم دارید به نام «دانشگاه کند و کاومحور، چرا و چگونه بر آموزش حافظه محور در رشته های علوم انسانی غلبه کنیم؟». به نظر می‌رسد که مسئله این کتاب همین است.

دکتر کریمی: دقیقا. ما برای حل این مشکل روشی را در دانشگاه پیشنهاد کردیم. ما که نه! قبل از من، کل سیستم آموزش عالی این پیشنهاد را مطرح کرده بود و آن هم این بود که اگر دانشجوها نمی‌توانند تحقیق کنند و خوب بنویسند، درسی را در کنار دروس دیگر برایشان اضافه کنیم. همیشه همین کار را می‌کنیم، برای اینکه مشکل را حل کنیم مشکل جدیدی ایجاد می‌کنیم. حاصل این پیشنهاد شد درس روش تحقیق. قبلا، مشابه این مشکل را در رابطه با درس تفکر و پژوهش هم وجود داشت. درس تفکر و پژوهش در نظام آموزشی مدارس اضافه شد و بلافاصله موسسات مختلف برای این درس، کتاب کمک‌درسی تهیه کردند و جواب همه سوالات آن را منتشر کردند. گاهی این‌طور فکر می‌کنم که قصد شکست دادن غولی را داریم که آن‌قدر بزرگ است که ما را می‌بلعد. یعنی هر راه‌حل جدیدی را سریعا تغییر شکل می‌دهد و به مشکلی جدید تبدیل می‌کند. از جمله همین درس روش تحقیق. درس روش تحقیق این هدف را دنبال می‌کرده است که به دانشجوی کارشناسی ارشد و یا حتی کارشناسی، آموزش بدهد که چگونه در رشته خودش بتواند تحقیق انجام دهد و خوب بنویسد. اما اکنون می‌بینید که دانشجوها محتوای آن درس، که انواع روش‌های تحقیق است را حفظ می‌کنند و در آزمون آن هم نمره بیست می‌گیرند ولی هیچ تأثیری در مهارت‌های نوشتن پایان‌نامه و رساله‌شان ندارد، چرا این اتفاق می‌افتد؟ مشکل از کجاست؟ اینکه تفکر نقادانه ندارند. اگر هم درسی را به عنوان تفکر نقادانه بگذاریم و آن درس را هم به همین شیوه فعلی آموزش دهیم، دوباره همین بلا بر سر درس تفکر نقادانه می‌آید. بگذارید تا مثالی بزنم؛ درس جامعه‌شناسی را در نظر بگیرید فرض کنید دانشجوی ما از دانشگاه با بهترین معدل فارغ‌التحصیل می‌شود. به راحتی می‌تواند برای شما درباره گفته‌های دورکیم، وبر و مارکس صحبت کند ولی اگر از او در رابطه با مشکلی در دل جامعه سوال کنید و بخواهید دیدگاه‌هایی که خوانده است را اعمال کند و تحلیلش را ارائه دهد ناتوان است، چرا؟ چون سیستم آموزشی از همان ابتدا این فاصله را داشته است. در اپیزود قبل در این رابطه که چگونه کلاس‌های علوم انسانی را می‌شود تبدیل به کارگاه کرد صحبت کردم. باید هم‌زمان با اینکه مربی، معلم یا استاد دانشگاه در کلاس روی مسائل کار می‌کند، شیوه‌ تفکر نقادانه و شیوه‌ پژوهش را هم تقویت کند. روش افزایش تفکر نقادانه یا روش آموزش دادن پژوهش، نباید این‌گونه باشد که آن را تبدیل به درسی انتزاعی کنیم، نه حتی این‌گونه که استاد برای دانشجوها انجامش دهد تا یاد بگیرند. بلکه استاد باید کاری کند که دانشجوها وارد آن بازی شوند و آن پژوهش را با شما انجام دهند تا خود بیاموزندش یعنی در عمل کاری را انجام دهند.

امیرحسن موسوی: متأسفانه این جمله را زیاد می‌شنویم که: «من حفظیاتم خوب بود، پس وارد علوم انسانی شدم». این بر خلاف آموزه‌هایی است که شما درباره‌ علوم انسانی ترویجش می‌کنید.

دکتر کریمی: دقیقا همین‌طور است. علوم انسانی و اصلی‌ترین مصداق‌هایش مثل فلسفه و جامعه‌شناسی مبتنی بر مبانی هستند و این مبانی باید فهمیده شود. کسی که به این علوم می‌پردازد باید قدرت تحلیل بالا داشته باشد. باید بتواند مفهوم‌سازی کند. مفهوم‌سازی مبتنی بر سه مهارت اصلی دقت، عمق و بسط است. باید بفهمد مفاهیم این علم مبتنی بر چه پیش‌فرض‌هایی هستند؟ چه پیامدهایی خواهند داشت و چگونه جهانی را خواهند ساخت؟

 

امیرحسن موسوی: این‌ها همان سرفصل‌هایی است که ما در تفکر نقادانه آموزش می‌بینیم. چطور مفروضات را از ادعاها تفکیک کنیم؟ از چه مفروضاتی به چه نتایجی می‌توان رسید؟ ساختار استدلال چیست؟ مغالطه‌ها چه هستند؟ آمارهای فریبنده کدامند؟ مقداری درباره محتوای تفکر نقادانه هم صحبت می‌کنید؟ چه به ما می‌آموزد؟

 

دکتر کریمی: برای اینکه در این مورد توضیح دهم اجازه بدهید از یک تفاوت کمک‌کننده بگویم. روشی که ریچارد پل توصیه می‌کند برای آموزش تفکر نقادانه این است که اصول و انواع استدلال و پیش‌فرض پیدا کردن را بگوییم. ریچارد پل فرمولی دارد که شش یا هفت مرحله دارد و این‌طور می‌گوید که شما اگر در رابطه با کارهایی مثل مهارت پرسشگری استاد شوید تفکر نقادانه را فرا گرفتید.

امیرحسن موسوی: کتاب جالبی هم با همین رویکرد ترجمه شده است. کتاب «راهنمای تفکر نقادانه، پرسیدن سوال‌های به‌جا» ترجمه آقای کوروش کامیاب و انتشارات مینوی خرد.

دکتر کریمی: بله، این کتاب هم در ایران و هم البته در دنیا پر‌فروش است.

مورد دیگر بحث Reasoning است که در تفکر نقادانه بسیار مهم است.

مورد دیگر نظر دادن است. کجا من دارم نظر می‌دهم؟ کجا دلیل می‌آورم؟ کجا دارم سوال می‌پرسم؟

دیگری Conceptualize کردن است.

مورد دیگر پیدا کردن پیش‌فرض‌ها و بررسی پیامد‌ها، استنتاج و داده‌هاست.

ما دو گام را برمی‌داریم. اول باید بفهمیم که طرف مقابل چه می‌گوید؟ ابتدا به ساکن پرسشی مطرح است. وقتی‌که پرسشی مطرح می‌شود، خوب پرسیدن و سوال درست پرسیدن، به عنوان یک مهارت، بسیار مهم است. یکی از بزرگترین مشکلات جامعه ما حرف مفت زدن است. ما همیشه متهم می‌شویم که در برنامه فلسفه برای کودکان، بچه‌ها را مهیا می‌کنیم تا در مورد هرچیزی نظر بدهند و حرف مفت بزنند.

امیرحسن موسوی: پاسخ شما به این انتقاد چیست؟

دکتر کریمی: پاسخ این است که اتفاقا در برنامه فلسفه برای کودکان و تفکر نقادانه این‌گونه نیست. می‌دانید چرا مردم حرف مفت زیاد می‌زنند؟ یکی از دلایل اصلیش این است که انواع پرسش را نمی‌شناسند. سه نوع پرسش داریم که هر نوع پرسش از مسیر خود پاسخش را می‌یابد. ریچارد پل می‌گوید یک نوع پرسش، پرسش‌های تک‌نظام هستند. این‌ها پرسش‌هایی هستند که در علومند. چون جامعه دانشمندان بر سر مواردی توافق دارند. مثلا همه می‌پذیرند که نظریه خورشید محوری خیلی بهتر از هیئت بطلمیوسی می‌تواند مشکلات ما را حل کند. نظریه خورشید مرکزی قوی‌تر از نظریه زمین مرکزی است و همه بر سر این مورد به توافق رسیده‌اند. با‌ اینکه هیئت بطلمیوسی شاید همچنان می‌تواند بعضی از مشکلات ما را حل کند ولی چون نظریه جدید توانایی حل مشکلات بیشتری را دارد و دانشمندان نیز بر آن متفق‌القول هستند پس همه نظریه جدید را می‌پذیرند، این گونه از سوالات را تک‌نظام نامیدیم.

امیرحسن موسوی: ما در اپیزود یک این‌گونه پرسش‌ها را به‌عنوان پرسش‌های بسته معرفی کردیم. پرسش‌های فلسفی علی‌الاصول پرسش‌های باز هستند.

دکتر کریمی: البته تأکید می‌کنم که این پرسش‌های باز و بسته به شکل یک طیف هستند.

امیرحسن موسوی: بله، حتی در علم هم پرسش‌های باز داریم. مثلا در علمی مثل کیهان‌شناسی، خیلی مرز قاطعی بین علم و فلسفه نیست. وقتی ما از آغاز جهان صحبت می‌کنیم که آیا جهان ما آغازی داشته یا یک جهان ابدی و ازلیست در مرزهای بین کیهان‌شناسی و فلسفه حرکت می‌کنیم.

 

دکتر کریمی: عده‌ای که این‌گونه موارد را نمی‌دانند، فکر می‌کنند که همه بخش‌های علم این‌طور است و دانشمندان هر کدام برای خود نظری می‌دهند. در‌صورتی‌که این‌طور نیست. در‌واقع همه آن‌ها روی مبانی توافق دارند و فقط در مرزهاست که اختلافاتی به وجود می‌آید. بنابراین به این دسته سوالات پرسش‌های تک‌نظام می‌گوییم.

اما پرسش‌های دیگری هستند که آن‌ها را پرسش‌های بی‌نظام می‌نامیم. پرسش‌های بی‌نظام در ‌واقع پاسخ‌های سلیقه‌ای دارند. مثلا شما چلوکباب را بیشتر دوست دارید یا قرمه‌سبزی؟ خب، این پرسش، جواب معیاری برای داوری ندارد. نمی‌توان گفت کدام پاسخ، بهتر و دقیق‌تر از دیگریست. گونه دیگری از پرسش‌ها داریم که پرسش‌های فلسفی هستند. این پرسش‌ها تک‌نظام نیستند، ولی بی‌نظام هم نیستند. در پاسخ به این سوالات، «جواب بهتر» وجود دارد. در واقع چندنظام هستند. مثلا شما می‌توانید از منظر مارکسیسم به نحوی به این پرسش نگاه کنید و از منظر لیبرالیسم نحوی دیگر. و به همین ترتیب از مناظر مختلف و مکاتب مختلف جواب‌های مختلفی می‌توانیم بیابیم.

امیرحسن موسوی: مثال می‌زنید؟

دکتر کریمی: مثلا شجاعت چیست؟ آزادی و عدالت چیست؟ عدالت را مارکسیسم به نحوی تعریف می‌کند و لیبرالیسم به نحو دیگر.

امیرحسن موسوی: و اینطور به نظر می‌رسد که در نهایت با یک روش علمی خاص هم نمی‌توان به این سوال پاسخ داد که عدالت بر آزادی اولویت دارد یا بالعکس؟

 

دکتر کریمی: هیچ‌گاه نمی‌شود. این‌ها هیچ‌وقت نمی‌توانند دیگری را از دور خارج کنند. شاید بپرسید که ارتباط این موارد با حرف مفت زدن چیست؟ مشکل ما این است که وقتی کودک ما، یا حتی بزرگ‌تر ما یا دانشگاهی ما نداند که سوالی که به آن می‌پردازد چه نوع سوالی است و همچنین نداند که هر سوالی راه و مسیر خود را دارد آن وقت به خود اجازه می‌دهد در رابطه با سوالات علمی بگوید: نظر من این است.

 

امیرحسن موسوی: خیلی مثال جالبی زدید. کمک کرد تا بفهمیم دانستن انواع پرسش‌ها چطور به ما در مطرح‌کردن پرسش درست و جلوگیری از حرف مفت کمک می‌کند.

 

دکتر کریمی: بله، مثلا پرسیده می‌شود جنگ جهانی دوم چگونه آغاز شد. طرف مقابل در پاسخ می‌گوید: «نظر من این است که…»  باید از او پرسید که چرا نظر می‌دهی؟ چقدر در این باره مطالعه کرده‌ای؟

 

امیرحسن موسوی: ما در یکی از اپیزودهای پادکست فلسفه علم این مثال را مطرح کردیم که فرضا من از شما بپرسم دمای هوا چند درجه است و شما بگویید: «به نظر من ۲۷ درجه». راه رسیدن به پاسخ این سوال نظر دادن نیست، استفاده از دماسنج است. یعنی فرق بین تحلیل و فکت (Fact) را نمی‌دانیم. جایی که باید تحلیل کنیم، فکت به کار می‌بریم و جایی که درباره فکت صحبت می‌کنیم، سراغ تحلیل می‌رویم.

 

دکتر کریمی: ‌در ‌واقع ما به معلم‌ها آموزش می‌دهیم تا با کودکان این موارد را کار کنند. کودک باید بیاموزد که برخی سوالات را در کامپیوتر و گوگل پاسخ بگیرد و یا به دایره‌المعارف رجوع کند. برخی دیگر را که سوالات دانشی هستند، باید از متخصص و کارشناس آن حوزه بپرسد. گاهی سوالات پاسخ‌های سلیقه‌ای دارند و معیاری برای داوری پاسخ‌هایشان وجود ندارد. برای دریافت پاسخ بعضی سوالات باید با دیگران به گفتگو بنشیند تا دیدگاه‌های بهتر را آنجا بیابد.

از دیگر مشکلات ما این است که متخصصین دانشگاهی ما وقتی در یک رشته متخصص می‌شوند احساس می‌کنند همه چیز را می‌دانند. دچار غرور کاذبی می‌شوند تا به خود حق اظهار نظر درباره همه چیز را بدهند.

 

امیرحسن موسوی: همان اصطلاح رایجی که می‌گوید نظر هر کسی محترم است.

امیرحسن موسوی: به‌عنوان سوال آخر، شما چند‌باری به اهمیت شناختن مفروضات یا پیش‌فرض‌ها اشاره کردید. یک مثالی از این اهمیت می‌زنید؟

دکتر کریمی: بگذارید دو مثال بزنم.

ما گاهی در مدرسه ممکن است کودکانی که به نحو دیگری می‌اندیشند را دانش‌آموزانی خنگ یا نفهم تلقی کنیم و سرکوبشان کنیم. مثلا ممکن است معلم در کلاس ریاضی، دنباله‌ای از اعداد را جلوی دانش‌آموز بگذارد تا سه عدد بعدی آن را بنویسد. این دنباله از اعداد ممکن است از چند طریق مختلف ادامه پیدا کند و دانش‌آموز از طریقی ادامه دنباله را بنویسید که دور از نظر معلم بوده است و نمره را به دانش‌آموز نمی‌دهد. در این مثال معلم بر اساس پیش‌فرض‌هایی، فکر می‌کند استانداردی وجود دارد که حتما باید رعایت شود. معلم بر اساس یک پیش‌فرض پاسخ را بررسی می‌کند و دانش‌آموز بر اساس پیش‌فرض دیگری مسئله را به درستی حل کرده است.

بگذارید مثال بهتری بزنم. مثال مشهوریست که می‌گوید پدر و پسری در حادثه تصادف به‌شدت مجروح شدند و به بیمارستان منتقل شدند. پزشک بیمارستان وارد اتاق عمل شد و گفت: «من نمی‌توانم این پسر را عمل کنم، چون پسر خودم است.» وقتی سر کلاس برای بچه‌ها این مثال را می‌زنیم و از آنان می‌پرسیم چطور همچین چیزی ممکن است؟ ذهنشان سمت هر پاسخی می‌رود به جز اینکه ممکن است جراح زن باشد و مادر آن پسر. بچه‌ها با ذکر این مثال با مفهوم پیش‌فرض آشنا می‌شوند. ما پزشک جراح را به طور پیش‌فرض مرد در نظر می‌گیریم.

امیرحسن موسوی: چقدر این پیش‌فرض‌ها موجب استریوتایپ‌سازی و اشتباهات فاحش در طول تاریخ شده است! این نشان می‌دهد که تفکر نقادانه، چطور منجر به ایجاد یک جامعه‌ ارزش‌مدار و اخلاقی می‌شود.

من به‌عنوان جمله پایانی خواستم یادآوری کنم که ارزش‌های تفکر نقادانه چقدر با ارزش‌های تفکر علمی منطبق است و شاید یکی از مهم‌ترین مصادیق تفکر نقادانه همان تفکر علمی باشد. مرتون جمله زیبایی دارد که می‌گوید: «علم نظام شک سازمان‌یافته است». دانش در یک فعالیت جمعی تولید می‌شود و ما اگر فقط به شخص خودمان و تجربه‌های شخصی خودمان معطوف باشیم، باعث سوگیری‌های شناختی و فهم‌های اشتباه می‌شویم.

به نظر می‌رسد همه این ارزش‌های تفکر علمی به‌نوعی در تفکر نقادانه هم تکرار و ترویج می‌شوند و به قول شما یکی از بازی‌های تفکر نقادانه بازی علم و تفکر علمیست.

خیلی ممنونم دکتر کریمی که در این اپیزود هم همراه ما بودید، برای شما موفقیت‌های بیشتر و ادامه‌دار بودن کارهای با‌ ارزشی که برای جامعه ایران انجام می‌دهید را آرزو می‌کنم.

 

دکتر کریمی: خیلی از شما و دعوتتان ممنونم و امیدوارم مطالبی که اینجا گفتیم برای شنونده‌های شما جذاب بوده باشد.

 

 

از طریق پلتفرم‌های زیر فلسفه علم را دنبال کنید: