۸. ریشه‌های علم جدید ۳: گالیله و کلیسا

اسطوره زدایی از یک اسطوره- این همه‌ی داستان این شماره از پادکست فلسفه علم است. در این برنامه با گالیله آشنا می‌شوید و بیشتر از آنکه بدانیم گالیله چه کرده، می‌شنویم که چه کارهایی نکرده. این شماره به خصوص با توجه به علاقه‌ای که امیرحسن موسوی به گالیله دارد محتوایی شنیدنی و جذاب‌تر از باقی شماره‌ها دارد. شاید هم چون گالیله برای بیشتر ما شنوندگان «فلسفه علم» آغازگر علم جدید محسوب می‌شود. شاید.

 

قسمت هشتم پادکست فلسفه علم

موضوع این قسمت: ریشه‌های علم جدید – بخش سوم

عنوان این قسمت: گالیله و کلیسا

راوی: امیرحسن موسوی

با حضور: پژمان نوروزی و سیاوش صفاریان‌پور

ویرایش متن پیاده‌سازی شده: امید اعظمی

 

پیش‌گفتار:

  • گالیله که بود؟ دانشمند توده مردم.
  • کسی که گفته می‌شود علم مدرن را پایه گذاشت؛ گالیلئو گالیلئی.
  • گالیله چه کرد که تقریبا همه او را قهرمان شجاع تاریخ علم می‌دانند؟
  • آیا گالیله یک رند سکولار علم بود که رو در روی کلیسای کاتولیک دوام آورد؟
  • آیا او خلاف مسیر کتاب مقدس پیش رفت؟
  • امیرحسن موسوی، در این اپیزود از یک اسطوره، اسطوره‌زدایی می‌کند.

 

خلاصه‌ای از مباحث مطرح شده در این قسمت:

  • هیچ کتابی در تاریخ و فلسفه علم نوشته نشده است که دست‌کم فصلی از آن به گالیله (Galileo Galilei) اختصاص نداشته باشد.
  • آیا اصلا به متون مقدس در امور علمی هم باید مراجعه کنیم؟
  • مثلا الکترون‌ها واقعا وجود دارند؟
  • چند نفر از ما همین حالا می‌توانیم اثبات کنیم این زمین است که به دور خورشید می‌چرخد؟

 

گالیله مجوز می‌گیرد

«نیک‌ترین مردان، روسای مجمع ۱۰ نفره روحانیان که در ذیل متن مشخص شده‌اند، با حصول اطمینان از سوی هیئت‌مدیره «دانشگاه پادوا» (University of Padua)، بر اساس گزارش ۲ نفر از آقایانی که از سوی پدر روحانی مفتش و وکیل مجلس سنا «جورجیو ماراویلیا»، مامور به تفحص شده و تعهد کرده‌اند که کتاب حاضر تحت عنوان «پیام‌آور ستارگان» (Sidereus Nuncius, or Sidereal Messenger)، نوشته لرد «گالیلئو گالیلئی»، محتوی هیچ چیزی خلاف شرع مقدس کاتولیک، اصول آن و رسوم محسّنه‌اش نیست و مناسب طبع می‌باشد؛ مجوزی صادر می‌کنند و بدین‌وسیله، آن کتاب می‌تواند در این شهر به طبع برسد.»

صادره در روز اول از ماه مارس ۱۶۱۰ میلادی؛

روسای مجمع ۱۰ نفره روحانیان؛

دفتر «ایانیوس پاپتیستا برتائو»، نائب مجمع مبارزه با‌ کفرگویی

 

این مجوز کتابی است که یکی از بزرگ‌ترین مناقشه‌های تاریخ اندیشه بشر را آغاز کرد؛ کتاب پیام‌آور ستارگان یا به نام لاتین آن Sidereus Nuncius. گالیله این کتاب را در سال ۱۶۱۰ میلادی در ونیز نوشت. گالیله ۴۵ ساله، در آن زمان استاد نه‌چندان مشهور ریاضیات در دانشگاه پادوا (نزدیک شهر ونیز ایتالیا) بود.

در این قسمت می‌خواهیم به این سوال مهم پاسخ بدهیم: «آیا گالیله واقعا پدر علم مدرن و ابرقهرمان دوران روشن‌گری است؟»

در مورد گالیله زیاد اغراق شده است.

اگر شما از مردم عادی بپرسید: نام بزرگ‌ترین دانشمند تمام دوران چیست؟ احتمالا اکثر این آدم‌ها جواب می‌دهند: «گالیله».

در سخنرانی‌های عمومی تاریخ علم، از او به‌عنوان مردی انقلابی یاد می‌شود که ابرقهرمان دوران روشن‌گری و بنیان‌گذار اصلی علم مدرن و شاید به‌نوعی پدر علم مدرن است.

انگار تا پیش از گالیله همه دانشمندها بدون توجه به شواهد تجربی، فقط سر در «تورات» (Torah) داشتند یا برای همه‌چیز به سخنان ارسطو مراجعه می‌کردند.

حتی بعضی از سوپراستارهای معاصر علم مانند «استفان هاوکینگ» (Stephen Hawking) به‌نوعی این نگاه را تایید می‌کنند.

استفان هاوکینگ در کتاب مشهور خود «تاریخچه مختصر زمان» (A Brief History of Time) می‌نویسد: «گالیله احتمالا بیش از هر شخص دیگری عامل تولد و شکل‌گیری علم مدرن است.»

در کتاب‌ها و وب‌سایت‌های عمومی هم گالیله به‌عنوان مبدع روش علمی، اولین کسی که ریاضیات را وارد علوم تجربی کرد و کاشف اولین قانون ریاضیاتی علم تصویر می‌شود.

اما اندکی عمیق شدن و رجوع به کتاب‌های تخصصی تاریخ علم و فلسفه علم، تصویری که از گالیله ترسیم شده است را به‌سرعت دگرگون می‌کند.

با‌وجود همه این شک و شبهه‌ها به گالیله، هیچ کتابی در تاریخ و فلسفه علم نوشته نشده است که دست‌کم فصلی از آن به گالیله اختصاص نداشته باشد.

گالیله که بود و چه‌کار کرد که این‌طور حتی تا دوران حاضر، اثر‌گذار است و عموم مردم او را به‌عنوان پدر علم مدرن می‌شناسند.

گالیله بدون شک یکی از بزرگ‌ترین نویسندگان تاریخ بشر است. اگر یکی از بزرگ‌ترین دانشمندها نباشد؛ قطعا یکی از بزرگ‌ترین نویسندگان تاریخ بشر است.

او به‌راحتی می‌توانست با نثر خود با توده مردم ارتباط برقرار کند و در‌عین‌حال حمایت حکام و قدرتمندها را هم جذب کند.

شاید بیش از اینکه گالیله دانشمند باشد، به زبان امروز او استاد پیش بردن «کمپین» (Campaign) بود.

کتابی که در این قسمت درموردش صحبت می‌کنیم، برای اولین بار سوالاتی را مطرح کرد که خیلی از آن سوالات حتی امروز هم اساسی‌ترین سوالات فلسفه علم است. بخشی از این سوالات، مسئله امروز کشور ماست. خیلی از بحث‌هایی که در سال‌های ۱۶۲۰ – ۱۶۳۰ بین گالیله و دیگران جریان داشت، موضوعاتی است که امروز روشن‌فکران دینی ما درگیر آن هستند و تلاش می‌کنند به آن‌ها پاسخ دهند.

سوالاتی از این دست:

  • آیا از متون مقدس می‌شود گزاره‌ها و نظریه‌های علمی استخراج کرد؟
  • آیا «علم اسلامی» یا «علم بودایی» یا «علم مسیحی» داریم؟
  • در صورت تضاد ظاهری متن مقدس با یافته‌های علمی، آیا باید نظریه‌های علمی را اصلاح کنیم یا باید فهم و استنباط خود از متون مقدس را تغییر دهیم؟
  • آیا اصلا در امور علمی باید به متون مقدس مراجعه کنیم؟

 

علم و دین

سوالات این‌چنینی در دیسیپلینی آکادمیک (Academic Discipline) بررسی می‌شوند که امروز به آن حوزه «علم و دین» می‌گوییم. یعنی مناسبات علم و دین و ارتباطشان با یکدیگر را بررسی می‌کند.

سوالات دیگری هم وجود دارد. مثلا:

  • آیا ابزار علمی مثل «تلسکوپ» (Telescope)، صلاحیت و مشروعیت این را دارد که از حقیقت طبیعت پیرامون‌مان چیزی بگوید؟
  • آیا موجودات یا هستومندهایی که در علم با ابزار مشاهده می‌شوند، مانند الکترون‌ها، واقعا وجود دارند؟
  • آیا نظریه‌های علمی، درباره امور حقیقی جهان سخن می‌گویند؟ یا اینکه نه؛ صرفا ابزارهایی هستند که برای پیش‌بینی محاسبات ما مفیدند؟

یا سوالات روش‌شناختی؛ مثلا:

  • آیا ما حق داریم قوانینی را که از مشاهدات خاص و جزئی استنتاج می‌کنیم، به کل طبیعت تعمیم بدهیم؟

یا سوالی که در بسیاری از قسمت‌ها پرسیده شده است:

  • آیا ریاضیات نقشی بنیادین و ضروری در مطالعه همه حوزه‌های علم ایفا می‌کند؟

 

این سوالات همین امروز هم در حوزه فلسفه علم، سوالات مهمی هستند. بعضی از سوالات هم در بخشی است که به آن «مطالعات علم» (Science Study) یا بعضی وقت‌ها هم به آن جامعه‌شناسی علم (Sociology of scientific knowledge) می‌گوییم. مثلا:

  • «پروپاگاندا» (Propaganda) و تبلیغات سیاسی و اجتماعی چه نقشی در پیش‌برد علم ایفا می‌کند؟
  • «زبان دانشمند و جذب مخاطب» به عبارت امروزی «ترویج علم» و «عمومی‌سازی علم» (Popularization of Science) چه نقشی در پیش‌برد پروژه‌های علمی ایفا می‌کند؟
  • ارتباط علم با نهادهای قدرت چگونه ارزیابی می‌شود؟

 

این‌ها و ده‌ها سوال دیگر، مباحث داغی بود که گالیله بعد از نگارش اولین اثر خود یعنی پیام‌آور ستارگان، خود و دیگران را درگیر آن‌ها کرد و حتی ما هم تا امروز درگیر آن‌ها هستیم.

بسیاری از این سوال‌ها امروزه نیز مباحث داغ در حوزه‌های مختلف پژوهشی از قبیل «علم و دین» (religion and science)، «معرفت‌شناسی و روش‌شناسی علم» (Epistemology and methodology of science) و موضوعاتی مثل «واقع‌گرایی» (Realism) و «ضدواقع‌گرایی» (Anti-realism) در «فلسفه علم» (Philosophy of Science)، رابطه «علم» و «قدرت» در «جامعه‌شناسی علم» است.

برخلاف بسیاری از کتاب‌های درسی و آن چیزی که بین عموم مردم رایج است، گالیله، تلسکوپ و میکروسکوپ (Microscope)، دماسنج (Thermometer) و ساعت آونگ‌دار (Pendulum clock) را اختراع نکرد. او حتی «قانون اینرسی» (Inertia)، «متوازی‌الاضلاع نیرو» (Parallelogram of Forces) و «لکه‌های خورشیدی» (Sunspot) را کشف نکرد. او حتی اولین فردی هم نبود که با تلسکوپ به ماه نگاه کرد. هیچ سنگی را هم از بالای «برج پیزا» (Leaning Tower of Pisa) به پایین نینداخت؛ حتی درستی «مدل کوپرنیک» (Copernican heliocentrism) را هم اثبات ریاضیاتی نکرد؛ فراتر از این‌ها، حتی به دست نیروهای تفتیش عقاید هم شکنجه و در زندان آن‌ها اسیر نشد.

معروف است که گالیله ۱۵ سال آخر زندگی‌اش را در ویلای خوش آب‌و‌هوای خود در شمال ایتالیا سپری کرد.

حتی این عبارت معروف: «با وجود این زمین حرکت می‌کند» – عبارتی منتسب به گالیله که در پایان دادگاهش در سال ۱۶۳۲ بیان کرده است – هم هرگز از زبان او بیان نشده است و شهید راه علم هم نیست.

بسیاری از تاریخ‌نگاران علم معتقدند حتی در مناقشه میان گالیله و کلیسا، حق با کلیسا بود.

توجه داشته باشیم در قرن ۱۷ میلادی هنوز دانشگاه‌ها از کلیسا جدا نبودند و در‌واقع بسیاری از دانشمندان، فیلسوف الهی‌دان و کشیش هم بودند.

در‌واقع افرادی که با گالیله مخالفت می‌کردند، خودشان از بزرگ‌ترین دانشمندان زمان بودند و از گالیله شواهد تجربی برای اثبات گفته‌هایش طلب می‌کردند. گالیله هم در بسیاری از موارد، از ارائه چنین شواهدی برای بسیاری از ادعاهای خود عاجز بود.

چند نفر از ما همین‌حالا یعنی در سال ۱۳۹۹ شمسی و در سال ۲۰۲۲ میلادی، می‌توانیم اثبات کنیم برخلاف بدیهی‌ترین مشاهده روزانه ما (یعنی اینکه خورشید از شرق طلوع و از غرب، غروب می‌کند و ظاهرا به دور ما می‌چرخد)، این زمین است که به دور خورشید می‌چرخد؟

در‌واقع می‌توان گفت بسیاری از مخالفت‌ها با گالیله کاملا علمی بود و صرفا جنبه مذهبی نداشت.

مخالفان ارسطویی گالیله، نمی‌گفتند چون در کتاب مقدس این موضوع بیان شده ‌پس شما اشتباه می‌کنید. آن‌ها استدلال علمی می‌کردند و گالیله قادر به پاسخ‌گویی علمی به آن‌ها نبود.

اتفاقا جنس سخنان گالیله از جنس ایمان بود. به این معنا که گالیله صرفا به‌درستی آن‌ها ایمان داشت و دلایل کافی تجربی برای درستی استدلال‌ها در دست نداشت؛ یا حداقل اگر دلایلی هم داشت نمی‌توانست آن‌ها را با استدلال‌های متقن (محکم و استوار) علمی به دیگران اثبات کند.

 

بخش دوم: (مواجهه کلیسا با گالیله)

بعضی از فیلسوف‌ها و مورخ‌های علم، معتقدند مواجهه کلیسای کاتولیک با گالیله، بیش از اندازه توسط روشن‌فکران و ادیبان قرن ۱۹ و ۲۰ میلادی، مانند «برتولت برشت» (Bertolt Brecht) بزرگ‌نمایی شده است. چرا این بزرگ‌نمایی رخ داد؟ به این دلیل که در اواخر قرن نوزدهم میلادی، موج عظیم مخالفت روشن‌فکران و فیلسوف‌ها با نهاد دین آغاز شد.

نهادی که مظهر آن کلیسای کاتولیک بود و این روشن‌فکرها تلاش کردند از تمام شواهد تاریخی استفاده کنند تا تقابلی شدید بین علم و ایمان ایجاد کنند.

داستان گالیله واقعا این پتانسیل را داشت که یکی از نمادهای این تقابل شود و انباری از مهمات برای روشن‌فکرها ایجاد می‌کرد.

حتی اگر این تقابل ساختگی هم باشد، مسلم است آثار اجتماعی‌ای داشته که بعد از گذشت ۴۰۰ سال از واقعه، هم‌چنان پابرجاست.

در همین سال ۱۹۸۱ میلادی، یعنی حدود ۴۰ سال پیش، «پاپ ژان پل دوم» (Pope John Paul II) کمیته ویژه‌ای تشکیل داد تا درباره ماجرای گالیله در قرن ۱۶ و ۱۷ میلادی یا برخورد «نظام بطلمیوسی» (Ptolemaic system) و «نظام کوپرنیکی» تحقیق کنند.

یعنی کلیسا حتی در سال ۱۹۸۰ میلادی هم درگیر آن مناقشه تاریخی بود. رای این کمیته هم بعد از ۱۰ سال یعنی در سال ۱۹۹۲ میلادی اعلام شد. پاپ ژان پل دوم، در مراسمی که برای اعلام این رای برگزار شد، خطابه معروفی را ایراد کرد. بخشی از این خطابه به تفاوت کتاب مقدس و تفسیر کتاب مقدس مرتبط می‌شود. پاپ در این خطابه معروف می‌گوید: «اکثر الهی‌دان‌ها و کشیش‌های زمان گالیله، تمایز کتاب مقدس و تفسیر خودشان از کتاب مقدس را درک نمی‌کردند و به همین دلیل آن تا جایی پیش رفت که یک موضوع که صرفا به تحقیقات علمی مربوط می‌شد، ناحق و ناروا به قلمرو ایمان کشیده شد.»

بعد از آن، پاپ، گالیله را متدین ساده‌ای معرفی می‌کند که در قیاس با الهی‌دان‌های مخالف خود، بصیرت و دقت نظر بیشتری داشته است. سپس پاپ با اشاره به یکی از جملات گالیله، می‌گوید: «درست است کتاب مقدس خطا‌پذیر نیست، ولی مفسران و شارحان آن قطعا خطا‌پذیر هستند».

 

پرسش و پاسخ

– پژمان نوروزی: ادعاهای خیلی جذاب و در‌عین‌حال عجیبی در این شماره از پادکست داشتیم. یعنی واقعا طبق گفته‌های شما، گالیله هیچ اختراع و اکتشاف علمی نداشته و هیچ کاری برای علم و حتی برای کوپرنیک نکرده است؟

– امیرحسن موسوی: در جواب قسمت اول سوال شما جواب من «نه» است. اما در مورد کوپرنیک نمی‌توانیم بگوییم هیچ کاری نکرده است. اما کارهایش هم از جنس یک اثبات متقن که دیگر حرفی در آن نباشد یعنی کاری که «نیوتن» (Isaac Newton) انجام داد، نیست.

 

– پژمان نوروزی: قبول می‌کنیم که گالیله بسیاری از کارهای علمی ادعا شده را انجام نداده و آن داستان‌ها ساختگی هستند، اما یک جایی در صحبت‌های‌تان گفتید جنس صحبت‌های گالیله (حتی در دادگاهش) از جنس ایمان بود. آیا علم اثبات مشاهداتش را نداشت یا اصلا فرایند آن تجربی نبوده است؟

– امیرحسن موسوی: گالیله قطعا «شم خوب» (good sense) داشت. شم خوب چیزی است که فیلسوف‌های علم قرن ۲۰ میلادی ابداع کردند. آن‌ها می‌گویند بعضی از دانشمندها در تاریخ علم چیزی دارند که به آن «شم خوب» گفته می‌شود. به این معنا که هنوز خیلی وضعیت روشن نیست؛ هنوز نظریه به‌اندازه کافی شفاف نشده است، اما دانشمند چیزی می‌گوید که براساس شم خوبش می‌داند جواب درست همین است. درباره گالیله، اینکه اثبات ریاضیاتی یا مشاهداتی علمی نداشت مطلق نیست. مشاهدات داشت، اما چند موضوع اینجا مطرح است.

مطالعات تاریخ علمی نشان داده است گالیله پیش از مشاهده آسمان به‌وسیله تلسکوپ و قبل از نگارش کتاب پیام‌آور ستارگان در سال ۱۶۱۰، در نامه‌نگاری‌هایی که ۶ سال قبل از آن یعنی سال ۱۶۰۴ با کوپرنیک داشته به این موضوع اشاره کرده که او هم به نظریه «خورشید مرکزی» (Heliocentrism) معتقد است.

نکته قابل تذکر این است که گالیله برای اولین بار به تلسکوپ نگاه کرد، نه این‌که انسان برای اولین‌بار با تلسکوپ به آسمان نگاه کرده باشد. اما چنین استفاده علمی و نظریه‌سازی با یک ابزاری شبیه تلسکوپ که به‌طور معناداری یکی از حواس انسانی را قدرتمند می‌کند، برای اولین بار توسط گالیله اتفاق افتاد. یعنی اصطلاح «چشم مسلح» و «چشم غیر‌مسلح» برای اولین بار بعد از گالیله مطرح شد.

گالیله پیش از مشاهده آسمان به‌وسیله تلسکوپ، به نظریه کوپرنیک معتقد بوده و به‌دنبال مشاهدات عینی برای این نظریه بوده است. به این مساله «نظریه‌بار‌ بودن مشاهده» می‌گویند. یعنی شما مشاهده یا نظریه را داری و بعد به‌دنبال تاییدیه‌ای برای آن مشاهده یا نظریه می‌گردی.

 

– پژمان نوروزی: حتی اگر به‌جای گالیله، یک دانشمند دیگری را می‌گذاشتیم که اعتقاد دیگری داشت، احتمالا او هم با همین نوع رصدها یا با همین جنس ابزار می‌توانست در تایید نظریه خود، اطلاعات بسازد.

– امیرحسن موسوی: اتفاقا گالیله هم سوالاتی ازش پرسیده می‌شد که نمی‌توانست جوابی به آن‌ها بدهد. مثلا از او می‌پرسیدند: «اگر زمین می‌چرخد، پرنده‌ای که در آسمان ونیز در حال پرواز است باید کشورش عوض شود. مثلا الان ایتالیاست؛ باید دو ساعت بعد، اسپانیا باشد. زمین از زیر پایش گذر می‌کند و می‌رود.

پاسخ این سوال بعد از ‌اینکه «نظریه گرانش نیوتن» (Newton’s law of universal gravitation) مطرح شد، جواب داده شد؛ اما گالیله هیچ جوابی برای این سوال نداشت.

یا در سوال دیگری از او می‌پرسیدند: «اگر زمین به دور خودش می‌چرخد، ما باید بادهای شدیدی را تجربه کنیم دلیل اینکه ما بادهای شدیدی در زمین نداریم چیست؟ یا اگر یک شیء را از بالای دکل کشتی درحال حرکت به پایین بیاندازیم، باید داخل آب بیوفتد اما داخل همان کشتی می‌افتد. گالیله هیچ پاسخی برای این سوالات نداشت؛ در این موارد می‌گفت این زمین است که به دور خورشید می‌چرخد. یا به مشاهدات خود اتکا می‌کرد و جوابی به شبهات مطرح شده نمی‌داد.

یا شبهات دیگری که به تلسکوپ او وارد می‌کردند را پاسخ نمی‌داد. درواقع گالیله نورشناسی یا (Optics) نمی‌دانست.

– پژمان نوروزی: به عبارتی او فقط تکنسین بود. یعنی می‌توانست تلسکوپ خوبی بسازد.

– امیرحسن موسوی: این هم یکی از تفاوت‌های بارز علم و تکنولوژی است. یعنی یک تکنسین بدون آن‌که شناخت علمی از ساز‌و‌کار آن ابزار داشته باشد، می‌تواند به‌خوبی آن ابزار را تولید کند. این یک موضوعی است که بعدا در «فلسفه تکنولوژی» (Philosophy of technology) باید به آن بپردازیم.

ماهیت تکنولوژی جدای از مفهوم علم است. هزاران سال پیش، انسان‌ها بدون آنکه «دینامیک» (Dynamics)، «شناوری» (Buoyancy) و «هیدرولیک» (Hydraulics) بدانند؛ کشتی می‌ساختند و کشتی هم به‌درستی کار می‌کرد.

 

– پژمان نوروزی: درجایی از صحبت‌های‌تان گفتید اسطوره شدن گالیله در قرن ۲۰ و ۲۱ میلادی به‌خاطر دانشمند‌ها و ادیبان این دوره است. حتی هنوز هم به‌طور رسمی آموزش داده می‌شود. در کتاب‌های درسی مواردی هست مثل اینکه گالیله پدر علم مدرن است. به‌نظر می‌آید این دانشمندان، ادیبان و فیلسوف‌ها نیاز داشتند که یک اسطوره‌ای را بسازند. گالیله چه ویژگی‌ای داشت که به سراغ او رفتند؟ چرا سراغ افرادی مثل کوپرنیک که یک نظام فکری تازه درست کرد یا نیوتون یا حتی «کپلر» (Johannes Kepler) نرفتند؟

– امیرحسن موسوی: بیشتر، روشن‌فکرها در فضاهای روشن‌فکری و ژورنالیستی به‌دنبال این موضوع بودند؛ برای مثال برتولت برشت بیشتر از اینکه یک فیلسوف باشد، یک روشن‌فکر و ادیب بود. افراد جدی تاریخ علم، یعنی افرادی که در متون تاریخ علم کند‌و‌کاو می‌کنند یا افراد اهل فلسفه علم، حتی در آن زمان هم خیلی به این مسئله دامن نمی‌زدند.

افرادی که فعال سیاسی هستند، روزنامه‌نگار یا روشن‌فکر هستند و الزاما با متن‌های خیلی درجه اول علمی سر و کار ندارند، اهداف سیاسی و اهداف اجتماعی دارند که برای آن دنبال شخصیتی آیکون می‌گردند. ضمن آنکه در بین آدم‌هایی که شما نام بردید، فقط گالیله بود که بالاخره به دادگاه تفتیش عقاید رفت. بقیه آن‌ها نرفتند.

– پژمان نوروزی: پس یکی از دلایل، همین موضوع تقابل علم و دین بود که گویا گالیله در این مورد نماد بهتری از دیگران بود.

– امیرحسن موسوی: گالیله متن‌های زیادی در مورد کتاب مقدس دارد. نامه‌نگاری‌های فراوونی با «امیر بانوی توسکانی» مادر «کوزیمو د مدیچی» (Cosimo de’ Medici)، درباره نوع نگاهش به کتاب مقدس و متن آن دارد. این‌ها دست‌مایه‌های خوبی برای این تقابل بودند. و سال ۱۶۳۳ میلادی گالیله رسما توسط کلیسا به کفرگویی متهم شد؛ اتفاقی که برای هیچ‌کدام از دانشمندان و افراد مشهور علم آن زمان نیوفتاد. همان‌طور که در اپیزود ششم اشاره کردیم کوپرنیک کتابش را سال‌های آخر عمرش منتشر کرد؛ هوشمندانه برنامه‌ریزی کرده بود. کتاب کوپرنیک حتی تا ۷۰ سال بعد از مرگ کوپرنیک هم جزو فهرست کتاب‌های ممنوعه کلیسا قرار نگرفت. در دادگاه اول گالیله، کتاب «درباره گردش افلاک آسمانی» کوپرنیک (On the Revolutions of the Heavenly Spheres) به فهرست کتاب‌های ممنوعه کلیسا اضافه شد. در دادگاه دوم، سال ۱۶۳۳ میلادی بود که دیگر خود گالیله محکوم شد.

از طریق پلتفرم‌های زیر فلسفه علم را دنبال کنید: