۱۰+. کافه فلسفه – جمع بندی فصل اول

این شماره آخرین شماره از فصل نخست پادکست فلسفه علم است. با ساختاری . متفاوت و غیررسمی در یک کافه ضبط شده است.در این شماره از چرایی و چیستی پادکست فلسفه علم گفتیم و از آینده‌ای که برایش در نظر داریم گفتیم. . تا شروعی دیگر در فصلی تازه از “فلسفه علم”بدرود.پادکست فلسفه علم رایگان است و شنوندگان هیچ مسسولیت اخلاقی، قانونی یا عرفی برای پرداخت هزینه ندارند. اگر خواستید لطف کنید و به ارتقای کیفیت و بقای این پادکست کمک کنید، از لینک زیر می‌توانید از پادکست فلسفه علم حمایت مالی کنید.: https://cheraghprize.com/donate/

قسمت ده پلاس (+۱۰) پادکست فلسفه علم

عنوان این قسمت: کافه فلسفه

موضوع این قسمت: جمع‌بندی فصل اول

راوی: امیرحسن موسوی

با حضور: پژمان نوروزی و سیاوش صفاریان‌پور

ویرایش متن پیاده‌سازی شده: امید اعظمی

 

 

– سیاوش صفاریان‌پور: سلام من سیاوش صفاریان‌پور هستم و شما شنونده اپیزود دیگری از پادکست فلسفه علم هستید. ٌدر طی ۱۰ قسمت گذشته، امیر‌حسن موسوی براساس مطالعات خود و هم‌چنین گفته‌های نظریه‌پردازان این رشته علمی، روایت خودش از فلسفه علم را برای ما مطرح کرد.

امروز در کنار محمدرضا نوروزی (پژمان نوروزی) و امیرحسن موسوی هستیم تا کمی متفاوت از فضای آرام استودیو راجع‌به آن‌چه که اتفاق افتاد و راجع‌به آن‌چه که در پیش خواهیم داشت صحبت کنیم.

با پژمان نوروزی شروع می‌کنیم. چه شد که مجموعه جایزه چراغ یا بنیاد جایزه چراغ تصمیم گرفت در تولید محتوا به سراغ فلسفه علم برود؟

 

– پژمان نوروزی: به دلیل احساس نیاز به سراغ فلسفه علم رفتیم. در بنیاد جایزه چراغ یا در جامعه علمی، دائم در مورد علم و ترویج آن صحبت می‌کنیم. خوب است بدانیم وقتی در حال ترویج علم هستیم، دقیقا چه چیزی را ترویج می‌دهیم؟ فلسفه علم، به‌نوعی روشن‌کننده این موضوعات بود:

  • وقتی راجع‌به «علم» یا «ناعلم» صحبت می‌کنیم، دقیقا راجع‌به چه چیزی صحبت می‌کنیم؟
  • اگر چیزی علم نیست به این معنا نیست که خرافه است. یعنی الزاما دو قطبی علم و خرافه نداریم.
  • موضوعات مختلفی مانند علم، نا‌علم، شبه‌علم و حتی رویکرد‌های مختلف داریم.

جای خالی فلسفه علم برای همه کسانی که کار علمی می‌کنند حس می‌شد. هرکسی که در هر سطحی با علم سروکار دارد، از دانش‌آموز مدرسه‌ای تا دانشجوی دکتری، دانشگاه‌ها، مروجان علم و فعالان حوزه علم، باید بدانند علم چیست.

این کار تلاشی بود از سوی بنیاد جایزه چراغ تا به این پرسش کلیدی که «علم یعنی چه» پاسخ دهیم؛ البته معنایش این نیست که خیلی هم کامل و بی‌اشکال بود. شاید اگر افراد دیگری جای ما می‌نشستند و در مورد فلسفه علم صحبت می‌کردند، روایت جدید و متفاوتی از فلسفه علم ارائه می‌دادند. کاری که ما انجام دادیم، فلسفه علم به روایت امیرحسن موسوی بود.

امیدوارم در فصل جدیدی که به‌زودی از مجموعه فلسفه علم خواهیم داشت، شنونده روایت‌های دیگری از این قصه باشیم.

 

– سیاوش صفاریان‌پور: ضمن عرض خسته نباشید بابت زمانی که روی این پادکست گذاشتید، باید اعتراف کنم در فرآیند این ۱۰ قسمت، نوع روایت‌گری و نوع نگاه شما به علم و فلسفه علم برای من بسیار جالب بود؛ آیا همه آن‌چه که می‌خواستید را در این ۱۰ قسمت گفته‌اید؟

 

– امیرحسن موسوی: ضمن تشکر از هر دوی شما عزیزان که این فرصت را در اختیار من گذاشتید، باید بگویم نه؛ متاسفانه وقت نشد تا در مورد خیلی از موضوعات صحبت کنیم. ضمن این‌که همان‌طور که پژمان هم گفت، این‌ها همه روایت من بود؛ یعنی هر کسی که کار دانشگاهی کرده، کار تخصصی انجام داده قطعا یک روایتی دارد.

 

– سیاوش صفاریان‌پور: همین‌طور است. یادم می‌آید در قسمت‌های هشتم و نهم، «گالیله» (Galileo Galilei) را کوباندی. با آن‌که پایان‌نامه شما در مورد گالیله بود و حتی کتاب او را ترجمه کرده‌اید.

 

– پژمان نوروزی: در اپیزود هشتم او را کوباند. در اپیزود نهم از او دل‌جویی کرد.

 

– امیرحسن موسوی: برای من خیلی سخت بود؛ به این دلیل که نمی‌دانستم در مدت زمان کوتاه ۲۵ دقیقه‌ای به کدام موضوع اشاره کنم و چه چیز‌هایی را می‌توانم بیان کنم. تجربه جالبی هم داشتم؛ گویا در حوزه‌ای که مسلط‌تریم، سخت‌تر می‌توانیم صحبت کنیم.

 

– سیاوش صفاریان‌پور: برای شنوندگانی که شاید برای اولین بار صدای ما را می‌شنوند به‌عنوان عاملی ترغیب‌کننده که بخواهند ۱۰ قسمت اول را بشنوند و شاید به‌عنوان یک دفترچه راهنما، یک بار توضیح دهید این ۱۰ قسمت چه چیزی‌ به ما می‌گوید؟

 

– امیرحسن موسوی: اگر هر کتاب فلسفه علمی را بخوانید، می‌بینید در فصل اول برای مخاطب خود یک مرور تاریخی دارند. زمانی که راوی کتاب می‌خواهد «علم مدرن» به معنای غربی‌اش «Science» را توضیح دهد، از قرن ۱۷ میلادی شروع می‌کند. از «ارسطو» (Aristotle)، «گالیله»، «نیوتن» (Isaac Newton) و «داروین» (Charles Darwin) می‌گویند. این ۱۰ قسمت، فصل اول از کتاب فلسفه علم ما بود. برای این‌که به مخاطبان خود بگوییم درباره چه چیزی صحبت می‌کنیم، یک سری از مفاهیم‌های خیلی پایه‌ای را مرور کردیم و نقاط برجسته تاریخ علم مدرن که از قرن ۱۶ و ۱۷ میلادی شروع می‌شود – آن‌چیزی که به آن انقلاب علمی می‌گویند – را بررسی کردیم. البته این خودش موضوعی است که آیا می‌توان برای علم انقلابی قائل بود یا خیر که ما در قسمت پنجم در مورد آن مفصل صحبت کردیم. این ۱۰ قسمت شروع و مقدمه‌ای بود برای بحث‌های تخخصی‌تر مثل «فلسفه تکنولوژی» (Philosophy of Technology)، «فلسفه پزشکی» (Philosophy of Medicine)، «فلسفه هوش مصنوعی» (Philosophy of Artificial Intelligence) یا موضوعات تخصصی‌تر در خود فلسفه علم، مثل «واقع‌گرایی علمی» (Scientific Realism) یا «تجربه‌گرایی علمی» (Empiricism). همه این‌ها سرفصل‌هایی بود که در فصل بعدی به آن‌ها خواهیم پرداخت. تلاش می‌کنم از متخصصان این حوزه‌ها دعوت بشوند. برای مثال در فلسفه تکامل، تلاش می‌کنم دکتر هادی صمدی که متخصص «رویکردهای تکاملی به فلسفه» هستند را دعوت کنم. یا در فلسفه پزشکی از دکتر علیرضا منجمی که خودشان نیز پزشک هستند و در حوزه فلسفه علم کار کرده‌اند، دعوت کنم. به این دلیل از متخصصان این حوزه‌ها دعوت می‌کنیم چون این‌ها دیگر سواد و حوزه تخصص من نیست. با این کار می‌توانیم روایت‌های دیگری را در حوزه‌های تخصصی‌تر فلسفه بشنویم. فصل اول مقدمه‌ای بود برای این‌که مخاطب با مفاهیم خیلی کلی آشنا شود و آماده شنیدن بحث‌های جدی‌تر و عمیق‌تر شود.

 

– سیاوش صفاریان‌پور: از احسان مهرجو که زحمت پساتولید و تدوین این پادکست را برعهده دارد تشکر می‌کنم. این بار احتمالا زحمت او دوچندان می‌شود چرا که این قسمت در استودیو ضبط نمی‌شود و در محیط باز کافه با نویز‌های زیاد محیطی ضبط می‌شود.

امیرحسن به این موضوع اشاره کرد که فصل اول این پادکست، تازه یک شروع و مقدمه‌ای بود برای ورود به محتوای عمیق‌تر و جدی‌تر. من به‌عنوان کسی که ۲ دهه است در رادیو و تلویزیون برنامه علمی می‌سازم، این شانس را داشته‌ام که با تعداد زیادی از دانشمندان و دانشگرها – یا هرچه که نام‌شان است – صحبت کنم؛ دیدگاه‌شان را مطلع شوم و جهان‌بینی آن‌ها را بشناسم. به جرئت می‌گویم بخش قابل توجهی از افرادی که با آن‌ها صحبت کرده‌ام، با تعاریفی که امیرحسن ارائه کرد، از علم، کارکرد علم و فلسفه علم دور هستند. به نظر می‌رسد چیزی که امیرحسن از علم می‌گوید به نوعی ناشناخته است؛ انگار ادبیات دیگری است. شاید دلیل آن، دنیای تخصص‌گرای علمی که در حال حاضر رایج شده است، باشد. آیا نظر شما هم این است که ما از فلسفه علم بسیار دوریم؟

 

– پژمان نوروزی: قطعا همین‌طور است. ما در آموزش‌های رایج مدارس خود، تقریبا با فلسفه علم کار زیادی نداریم؛ حتی با فرایند فکر کردن، با «تفکر انتقادی» (Critical thinking) هم کار زیادی نداریم؛ یعنی به ما آموخته نشده است.

هیچ‌کدام از این‌ها در آموزش مدارس ما وجود ندارد. یعنی در سند چشم‌انداز یا سند تحول آموزش و پرورش این مسئله جزء اصول حساب می‌شود. می‌دانم که در سند تحول بنیادی آموزش و پرورش راجع به تفکر انتقادی و ضرورت آموزش آن به دانش‌آموزان بند‌هایی آمده است. به نظر می‌رسد در مدل اصلی استاندارد آموزش و پرورش تازه درحال برداشتن گام‌های اول هستیم.

 

– امیرحسن موسوی: تفکر نقادانه واقعا از آن دست مهارت‌های کلیدی و بنیادی است. امیدوارم فرصتی پیش بیاید که یکی دو قسمت راجع به همین موضوع تفکر انتقادی و نقش و جایگاه آن در زندگی صحبت کنیم.

 

– سیاوش صفاریان‌پور: به نظر می‌رسد کسب این مهارت، ‌نوعی انقلاب فردی است و نبود آن خسارت زیادی به ما در مشاغل شخصی و حتی زندگی روزمره‌مان وارد می‌کند.

 

– پژمان نوروزی: نکته مهم این است که فسلفه علم در دانشگاه‌ها، بین دانشمند‌ها و دانشگر‌ها مهجور مانده است. این مسئله منحصر به ایران هم نیست؛ یعنی حتی در دانشگاه‌های برتر دنیا هم این‌قدر مستقیم به آن پرداخته نمی‌شود.

 

– سیاوش صفاریان‌پور: اما امیرحسن پیش از شروع این اپیزود مثال‌هایی را می‌زد که همین تفکر نقادانه به دانش‌آموزان در مدارس کشور‌های دیگر آموزش داده می‌شود. گویا مراتبی از فلسفه علم در بافت سیستم آموزش عمومی کشور‌های دیگر وجود دارد.

– امیرحسن موسوی: به‌طور مشخص کشورهای حوزه «اسکاندیناوی» (Scandinavia) را که نگاه می‌کردم، بحث بسیار جدی است. از سنین پیش از دبستان (۵ -۶ سالگی) تا پایان دوره لیسانس درس ثابتی وجود دارد با نام «مهارت‌های زندگی» (Life Skills) که بخش مهمی از آن آموزش تفکر نقادانه و «روش‌های علمی» (Scientific Method) است.

مهارت‌های مهم دیگری مانند «سواد رسانه‌ای» (Media Literacy) یا «تعاملات ارتباطات بین‌فردی» (ّInterpersonal Communications) در درس مهارت‌های زندگی آموزش داده می‌شود و در کشورهای حوزه اسکاندیناوی موضوع بسیار مهمی است. اگر قرار باشد دانش‌آموز علوم یا مهندسی بخواند، آن‌وقت فلسفه علم خیلی موضوع جدی‌تری می‌شود.

 

– سیاوش صفاریان‌پور: آیا بدون فلسفه علم اتفاق مهمی برای‌مان می‌افتد؟

 

– امیرحسن موسوی: به نظر من بدون فلسفه، معنا را از کارهایی که انجام می‌دهیم، می‌گیریم. برای مثال یک کارگر ساختمانی را تصور کنید که بدون دید کلی از کاری که انجام می‌دهد، فقط مشغول انجام بخش کوچکی از آن مسئولیتی است که به او سپرده شده است. نقشی که فلسفه در زندگی و فلسفه علم در کار علمی ایجاد می‌کند، این است که برای ما مسیر مشخص کند؛ تولید معنا کند و تصویر بزرگ‌تر و با‌معناتری از کاری که می‌کنیم نشان دهد.

 

– سیاوش صفاریان‌پور: تولید معنا به نظر من بسیار مسئله حیاتی و مهمی است. نتیجه نبود معنا این است که انسان‌ها از مدارس فارغ‌التحصیل می‌شوند، از کنکور نجات پیدا می‌کنند، وارد دانشگاه می‌شوند و ناراضی‌اند؛ می‌گویند حالا چه اتفاقی می‌افتد؟ شاید دلیلش همان نیافتن معناست.

 

‍- پژمان نوروزی: به‌نوعی همین است. می‌گویم به‌نوعی چون همه‌اش این نیست. یعنی نداشتن یک چشم‌انداز وسیع از دنیایی که می‌خواهم در آن قدم بردارم، مانند بازی‌های ویدئویی است که شخصیت اصلی آن قرار است محدوده‌ای را کشف کند. جایی که ایستاده، یک بلوک روشن است و اطرافش تاریک؛ به‌ازای هر یک قدمی که جلو می‌رود، ۴ بلوک دیگر روشن می‌شود. گویا به‌جای آن‌که یک چشم‌انداز کلی و وسیع داشته باشد، با هر گامی که به جلو برمی‌دارد، مجهولاتش بزرگ‌تر می‌شود. بعد از مدتی هم باعث سردرگمی می‌شود. اما زمانی که چشم‌انداز وسیع دارید، می‌توانید قبل از این‌که راه بیوفتید مسیر درست خود را انتخاب کنید. نداشتن نقشه راهی که فلسفه می‌تواند به من بدهد حالا در هر حوزه‌ای مثل فلسفه تکنولوژی، فلسفه هنر و غیره، چشم‌انداز و مسیر مشخص را از آدم‌ها می‌گیرد. به‌نوعی انگار عبارت «معنا دادن به هر چیزی با فلسفه» کامل است. برای مثال وقتی فلسفه نباشد، فیزیک به‌عنوان فیزیک است؛ یعنی من فیزیک می‌خوانم برای اینکه فیزیک بخوانم؛ نه این که بی‌ارزش باشد؛ اما ارزش بزرگی هم ندارد.

 

– سیاوش صفاریان‌پور: در این ۱۰ قسمت، ما را با رویکرد‌های متفاوتی نسبت به فلسفه علم آشنا کردید. این رویکرد‌های متفاوت، روش‌ها یا ابزارهای متفاوتی هم پیش روی هر کدام از طرفداران خودش ایجاد می‌کند. این موضوع ما را دچار اغتشاش معنا نمی‌کند؟ شما از ۳ یا ۴ مدل فکری متفاوت راجع‌به فلسفه علم گفتید؛ این‌ها با یک‌دیگر تناقض ایجاد نمی‌کند؟ مثلا اگر در جامعه ایران یکی از این رویکرد‌ها قوی و باقی رویکرد‌ها ضعیف شود، آن رویکرد قوی، انتظار شما را برآورده می‌کند؟

 

– امیرحسن موسوی: در مورد جامعه ایران به نظر من یک روایت علم‌گریزی از فلسفه غالب است. این روایت با جامعه ما – که همین حالا هم از علم، عقلانیت، تصمیم‌های عقلانی و تصمیم‌های مبتنی بر شواهد گریزان است – جور است؛ یعنی چنین جامعه‌ای احتمالا چنین خروجی‌ای هم خواهد داشت. به همین دلیل من به شدت با این رویکرد‌های علم‌گریز، نسبی‌گرایی، رویکرد‌های پست‌مدرن مخالفم و به نظر من این رویکرد‌ها به شدت مضر هستند.

در غرب، بین سال‌های ۱۹۶۰ تا ۱۹۸۰ میلادی، یک اقبال حدودا ۲۰ ساله‌ای به این رویکرد‌ها به وجود آمد. بعد از فضای جنگ جهانی دوم، فضای حراس از تکنولوژی و علم وجود داشت. اما خیلی زود تمام شد؛ یعنی دیگر این رویکرد‌های پست‌مدرن و علم‌گریز، موضوع غالبی که در دانشکده‌های فلسفه بهش پرداخته شود، نیست. چنین رویکرد‌هایی، در جامعه فعلی ایران که در مفاهیم بنیادین عقلانیت مشکلات اساسی زیادی دارد، ۱۰۰ برابر مضر است.

ساز‌وکارهای جوامعی مانند فرانسه یا اروپای شمالی و غربی، براساس بنیان‌های عقلانی و علمی بنا شده است؛ یعنی آن‌ها ابتدا این مسیر را رفته‌اند؛ حالا با نگاهی انتقادی پشت سر را می‌نگرند و تلاش می‌کنند حفره‌های بنایی که ساخته‌اند را پر کنند؛ به همین شکل، نگاه انتقادی به خود علم دارند و این نگاه‌های انتقادی باعث رشد بیشتر و رفع و رجوع اشکالات می‌شود.

اما اینجا در جامعه‌ای که هنوز بنیان‌های عقلانیت و بنیان‌های علمی به‌درستی در آن شکل نگرفته است مسیر را وارونه می‌رویم؛ یعنی ما هنوز چیزی نساخته‌ایم که بخواهیم با نگاه انتقادی مشکلاتش را رفع و رجوع کنیم.

چیز‌هایی که باید می‌ساختیم شامل: جامعه علمی، اجتماع مبتنی بر عقلانیت، تصمیم‌گیری‌های مبتنی بر عقلانیت و شواهد، ارتباط درست بین نهاد جامعه، نهاد حاکمیت و نهاد دانشگاهی، ارتباط درست بین صنعت و دانشگاه می‌شود. درحال حاضر در این موارد بسیار ضعیف هستیم و در ابتدای راهیم.

 

– سیاوش صفاریان‌پور: چیزی که شما می‌گویید، ما را خیلی عقب‌افتاده نشان نمی‌دهد؟ الان ادعا می‌شود ما در رشته‌های مختلف مرزهای علم را طی کردیم؛ یا در نانوفناوری در منطقه خاورمیانه اول هستیم و یک جاهایی تنه می‌زنیم به دنیا. این موضوع با چیزی که شما می‌گویید در تناقض نیست؟ این حرف‌ها را افرادی دیگری مثل دکتر منصوری هم می‌گویند؛ او به‌عنوان یک ناظر و شاهد، به‌عنوان یک تحلیل‌گر علم که مشاهده می‌کند و نظر می‌دهد، معتقد است ما اجتماع علمی نداریم و هنوز راه زیادی در پیش داریم.

 

– امیرحسن موسوی: اینکه پیشرفت علمی چه است، خودش یک قسمت جداگانه نیاز دارد؛ آیا مثلا پیشرفت علمی بر اساس تعداد مقالات علمی است؛ اگر این‌گونه است براساس کدام مقالات علمی؟ اجازه دهید آمار جالبی به شما بدهم. سال ۲۰۰۹ میلادی، همان سالی که کشورمان با اوج بحران بی‌آبی مواجه بود؛ همان سالی که دریاچه ارومیه خشک شد؛ ایران کشور اول در تولید مقالات علمی مرتبط با حوزه مدیریت منابع آب در جهان بود. می‌شود این مثال را توسعه داد به سایر حوزه‌ها؛ اما اجازه دهید بحث را همین‌جا تمام کنم.

 

– سیاوش صفاریان‌پور: آیا واقعا قرار است فصل دوم این پادکست را بسازیم یا الان فقط وعده می‌دهیم که تولید خواهد شد؟

 

– پژمان نوروزی: امیدواریم بتوانیم این کار را بکنیم. قاعدتا از نظر مالی، موضوعی و حتی زمانی سختی‌های خودش را دارد. خصوصا این‌که امیرحسن می‌خواهد در فصل دوم آدم‌های جدیدی را بیاورد. علاقه‌مان این است که قاعدتا این کار را انجام دهیم اما در نهایت «چو فردا رسد فکر فردا کنیم».

 

– سیاوش صفاریان‌پور: در قسمت دهم، امیرحسن تعدادی از منابع و کتاب‌هایی را معرفی کرد که می‌شود برای عمیق‌تر شدن آن‌ها را مطالعه کرد و حتی همین ۱۰ قسمت را هم بارها و بارها گوش داد و هربار چیز تازه‌ای از آن دریافت.

 

– پژمان نوروزی: موضوعی که باید حواس‌مان به آن باشد این است که نه این پادکست و نه هر پادکست دیگری، هر منبع دیگری، مطلق نیست. گاهی دوستان می‌گویند فلان قسمت خیلی مختصر بود؛ یا چرا به فلان موضوع نپرداختید.

موضوعاتی که در این پادکست‌ها مطرح می‌شود، تلنگر‌هایی است برای من که می‌خوام در این مسیر گام بردارم. سرنخ‌هایی به من می‌دهد که اگر جست‌وجوگر باشم، می‌توانم این سرنخ‌ها را بگیرم و ادامه مسیر را دنبال کنم.

این‌طور نباشد که با شنیدن ۱۰ قسمت از یک پادکست، فکر کنم فلسفه علم را فهمیدم. نه با این ۱۰ قسمت که با ۱۰۰ قسمت دیگر هم نمی‌فهمیم فلسفه علم چیست؛ فقط سرنخ‌هایی به دست می‌آوریم که بتوانیم دنبال این قصه برویم.

 

– سیاوش صفاریان‌پور: شاید به‌عنوان آخرین سوال از امیرحسن می‌پرسم: گاهی از ما پرسیده می‌شود این چیزی که شما می‌گویید تاریخ علم است نه فلسفه علم؛ چرا سراغ اصل مطلب نمی‌روید؟

 

– امیرحسن موسوی: اصل مطلب این است که این ۲ خیلی با هم عجین‌اند. در چند قسمت این جمله معروف را از «لاکاتوش» (Imre Lakatos) نقل کردیم که می‌گوید: «فلسفه علم بدون تاریخ علم کور است و تاریخ علم بدون فلسفه علم بی‌معناست.»

از سال‌های ۱۹۵۰-۱۹۶۰ میلادی به بعد، بعد از «توماس کون» (Thomas Samuel Kuhn) یک چرخش تاریخی داشتیم و آن هم این بود که عملا فیلسوف علم بدون توجه به تاریخ علم نداشتیم. در تک تک مفاهمیی که توضیح داده می‌شود؛ به دنبال شواهدی می‌گردیم در آن چیزی که واقعا رخ داده است.

این‌ها متریال‌های رشته فلسفه علم هستند. همان نقشی را دارند که عناصر در شیمی ایفا می‌کنند. این‌ها همان مواد اندیشه‌ورزی در فلسفه علم هستند. رویکرد شخصی من هم نیست، رویکرد رایج در تمام دانشکده‌های فلسفه علم است. اسم این رشته در بسیاری از دانشکده‌ها «فلسفه و تاریخ علم» یا «فلسفه علم و تکنولوژی» است. در فصل دوم پادکست، بیشتر به سراغ تکنولوژی و فلسفه تکنولوژی خواهیم رفت. من پیشنهاد می‌کنم در اینجا به بازخوردهای شنوندگان هم نگاهی بیاندازیم.

 

– پژمان نوروزی: بسیاری از دوستان ابراز لطف داشتند. یکی از دوستان هم راجع به «جردانو برونو» (Giordano Bruno) صحبت کردند. آقای موسوی شما به گالیله ارادت خاصی دارید، من به طرز عجیبی جردانو برونو را دوست دارم؛ خیلی نقش هیجان‌‌آوری داشته است.

 

– سیاوش صفاریان‌پور: هیجان‌آور است اما امیرحسن در این پادکست لو داد نه تنها دانشمند نبوده، بلکه خیلی تصادفی در فهرست آدم‌های تاریخ علم قرار گرفته است.

 

– امیرحسن موسوی: در همین اپیزود‌ها توضیح دادیم که فرآیند بسیار مهم‌تر از نتیجه است؛ یعنی این‌که «آریستارخوس» (Aristarchus of Samos) حدود ۲ هزار سال پیش گفت خورشید مرکز عالم است، چندان مهم نبود؛ به این دلیل که در یک فرآیند علمی به این نتیجه نرسید. مثلا در اسطوره‌های یونان باستان به تکامل اشاره شده است، اما این ادعا را جدی نمی‌گیریم تا زمانی که داروین با یک سازوکار مبتنی بر مشاهده و شواهد با استدلال به این نتیجه می‌‌رسد؛ به همین دلیل است که جوردانو برونو را در ردیف کوپرنیک و نیوتن و گالیله قرار نمی‌دهیم.

 

– سیاوش صفاریان‌پور: ادعای اصلی‌اش این بود که به او الهام شده است؟

 

– امیرحسن موسوی: گفت من خواب دیدم که این عالم، جهان بی‌نهایتی است، میلیارد‌ها ستاره دیگر مثل خورشید وجود دارد و زمین‌های دیگری مانند زمین ما وجود دارد.

– پژمان نوروزی: دوستی به این نکته اشاره کردند که اسامی انگلیسی واژه‌های تخصصی را هم می‌گوییم. بله به این دلیل که منابع مطالعاتی بسیاری از این مباحث به زبان غیرفارسی است، دانستن واژه‌های انگلیسی لازم است.

 

– امیرحسن موسوی: البته در چند قسمت اول به این نکته توجه زیادی نداشتیم که با تذکر درست و به‌جای دوستان سعی کردیم این موضوع را رعایت کنیم.

 

– پژمان نوروزی: دوست دیگری تشکر کردند که به مشاهیر فلسفه علم پرداختیم و گفتند کاش به شخصیت‌های دیگری مانند «گوتنبرگ» (Johannes Gutenberg)، «ویلیام گیلبرت» (William Gilbert)، «فرانسیس بیکن» (Francis Bacon) هم می‌پرداختید؛ نقش‌های خیلی مهمی داشتند.

 

– امیرحسن موسوی: اگر به عقب بازگردیم، قطعا باید به فرانسیس بیکن در ردیف نیوتن، گالیله و داروین به او می‌پرداختم. نقش بسیار کلیدی دارد. «بت‌های چهارگانه» (Four Idols of the Mind) فرانسیس بیکن به خطاهای شناختی ذهن اشاره می‌کند. اگر امروز با آن متن مواجه شوید و ندانید که برای فرانسیس بیکن است، فکر می‌کنید یک متن مطالعاتی از یک دانشمند علوم شناختی برای سال ۲۰۱۸ میلادی است.

 

– پژمان نوروزی: دوستی تشکر کردند و نقد داشتند به این‌که شاید بهتر باشد ابتدا یک شخصیت را تصویر کنید، ویژگی‌های او را بگویید و بعد از او اسطوره‌زدایی کنید. شما ابتدا گالیله را اسطوره‌زدایی کردید و بعد در مورد او توضیح دادید.

 

– امیرحسن موسوی: فرض من این بود که همه ما با آن گالیله اسطوره‌ای آشنا هستیم و گالیله پدیده ناآشنایی نبود.

 

– پژمان نوروزی: این نکات مطرح شده، نشان می‌دهد دوستان چقدر توجه دارند و این نقد‌ها بسیار ارزشمند است.

 

– امیرحسن موسوی: در ابتدای پادکست فلسفه علم، اگر به من می‌گفتید این پادکست ۳۸ هزار بار شنیده شده است، مطمئن بودم که شوخی یا اغراق است. چرا که به نظر می‌رسید موضوع خیلی نمی‌تواند مخاطب پیدا کند. اما تعداد دنبال‌کنندگان هم عدد قابل توجهی است. حدود ۶ هزار و ۴۰۰ نفر فقط در کست‌باکس پادکست فلسفه علم را دنبال می‌کنند. این خیلی برای من انرژی‌بخش است و با کمک شما دو عزیز، انرژی زیادی برای فصل‌های بعدی دارم.

 

– پژمان نوروزی: دوستی گفته‌اند لطفا از موضوع گالیله دست بکشید و فلسفه «کوانتوم نسبیتی» (Relativistic Quantum) را دریابید.

 

– امیرحسن موسوی: در فصل دوم ما مشخصا وارد حوزه‌های تخصصی‌تر و باریک‌تر می‌شویم. یعنی حتما یک اپیزود درباره فلسفه مکانیک کوانتوم – که موضوع بسیار کلیدی درباره علیت است و نگاه ما به علیت را تغییر داد – می‌پردازیم. همین‌طور به فلسفه علم «انیشتین» (Albert Einstein) می‌پردازیم؛ این‌که انیشتین چه تاثیری روی روند فکری ما گذاشت؛ همچنین به موضوع «نسبیت» (Theory of relativity) خواهیم پرداخت. چیزی که دائم لق‌لقه زبان‌هاست؛ این‌که همه چیز نسبی است؛ انیشتین ثابت کرده که همه چیز در این جهان نسبی است را بررسی و تدقیق می‌‌کنیم. تلاش می‌کنیم از متخصصان این حوزه کمک بگیریم. سعی می‌کنیم دکتر منصوری متخصص فلسفه فیزیک را دعوت کنیم.

 

– سیاوش صفاریان‌پور: حرف برای گفتن زیاد است؛ به‌هرحال انتظار نداریم که در ۱۰ قسمت بتوانیم راجع‌به همه این مسائل صحبت کنیم. پیش از آن‌که پادکست فلسفه علم را شروع کنیم، من و پژمان خیلی جست‌وجو کردیم ببینیم آیا منابع با عنوان فلسفه علم به‌صورت عمومی در دسترس است یا خیر؛ واقعیت این است که خیلی منابع کمی داریم؛ منابع صوتی که اصلا نداشتیم.

 

– امیرحسن موسوی: یک مجموعه آموزشی ویدئویی در مورد فلسفه علم در مکتب‌خونه هست که دکتر حسین شیخ رضایى ارائه کرده‌اند؛ فلسفه علم مقدماتی را در ۵ قسمت شروع کرده‌اند؛ آن هم منبع ارزشمندی است. همچنین دکتر هادی صمدی در کانال تلگرامی «تکامل و فلسفه» منابع بسیار خوب صوتی از کلاس‌های تخصصی و عمومی خود را قرار می‌دهند.

از طریق پلتفرم‌های زیر فلسفه علم را دنبال کنید: